شاهزاده کوچولوشاهزاده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

پسرآریایی

واما ویهان ویک روز آفتابی....

یک روز آفتابی پسری برای شنا رفت دریا واما ادامه ماجرا رو خودتون ببینید اول یکمی رو صندلی آفتاب گرفت بعد تصمیم گرفتموج سواری کنه وبعد تصمیم گرفت شنا کنه مامانی فدای اون نگاه کردنت بشه ،عشق مامان. هزارتا بوس برای پسر قشنگم ...
29 آذر 1391

غلتیدن قند عسل

اول یه عذر خواهی کنم که این روزا دیر به دیر میام وبلاگتو آپ کنم می دونم که پسری مامانیو درک میکنه اخه مامانی این روزا خیلی درس داره                                                                                                     &nb...
29 آذر 1391

آش دندون

عسلم مامان برای دندون درآوردنت آش درست کرده، مامان جون شوکت هم ،شمال برات آش درست کرده.مامان جون دستت درد نکنه.راستی این هفته مامان جون وعمو جون می خوان بیان پیشمون   اینجا می خواستیم بریم بیرون که این مامان وباباییم هی ازم عسک میگرفتن،که من هی می خواستم بگم بسه دیر شد ها مامان فدات بشه، تمام زندگیم عاشقتم. ...
20 آبان 1391

ویهان و مرواریداش

مامانی (5.8.91)  دیدم خیلی دست می خوری شک کردم گفتم شاید پسریم داره دندون در میاره ،ولی از اونجایی که هنوز کوکچلویی فکرشو نمی کردم تا اینکه وقتی لثه دلبرمو دیدم ،دیدم دلبرکم دو تا مروارید سفید دراورده، مبارکت باشه مامان جون ، پسرم سه ماه و بیست و هفت روزش بود که دندوناش به طور کامل  در اومد. اینم کادوهایی که مامان وبابا به مناسبت دندون دراوردن دلبری براش خریدن                                              &nb...
12 آبان 1391

عکس های ویهان

امروز (12.8.91) امروز من و بابایی و مامانی رفتیم بیرون تا مامانیو برسونیم دانشگاهش ولی کلاس مامان تشکیل نشد  مامان وبابا هم از فرصت استفاده کردن و منو بردن پارک هی چپ وراست ازم عکس می گرفتن  اینم یه سری از عکسم   ...
12 آبان 1391

ویهان در ابیانه

جمعه (28.7.91) همراه خاله جونای مامانی رفتیم ابیانه اونجا هوا خیلی خنک بود به خاطر همین مامانی کلی لباس تنم پوشیده بود.     اینجا دیگه پسری از خستگی تو اغوش خوابش برد.مامان فدای جوجش بشه مامانی این عکستو خیلی دوست دارم چون هر وقت می بینمش یاد اون شبی میفتم (26.7.91)که بابایی داشت ازت عکس می گرفت خیلی ترسیده بودی اولین باری بود که از عکس گرفتن می ترسیدی بابایی هم چون به عکست نیاز داشت مجبور بود ازت عکس بگیره .   ...
1 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرآریایی می باشد