شاهزاده کوچولوشاهزاده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

پسرآریایی

یک اتفاق بد

شنبه 11.3.92پسر قشنگم،صبح که از خواب بیدار شدی طبق معمول همیشه  بغلت کردم ،بوسیدمت تا سر حال بشی.نزدیک ساعت 12 بود که خاله زهرا (همسایه مهربون)وپسر خوشگلش مهیار اومدن پیش ما .شما ومهیار بازی کردید بعد که رفتن .شروع کردی با من بازی کردن که چشمتون روز بد نبینه شما وروجک مامان رفتی سمت در ورودی بعد یهویی برگشتی اومدی سمت من(ذوق ذوق کنان)که دست قشنگت سر خورد وچونت محکم خورد به میز tv  وشروع به گریه کردی.من  سریع اومدم گرفتمت که صورت قشنگتو ببوسم تا آروم بشی،همین که بغلت کردم دیدم صورتت پر خونه دیگه نفهمیدم چی شد جیغ کشیدم و خاله زهرای مهربون رو صدا کردم وتنها کاری که کردم در ورودی روباز کردم(مامانی الانم که دارم می نویسم گریم گرفت...
14 خرداد 1392

فروردین 92

مامانی عید امسال اولین عید سه نفره ما بود(هرچند که پارسال هم بودی ولی تو شکم مامانی بودی)و اولین مسافرت رسمی سه نفره ما سفر به یزد بود. که تو این سفر پسر مامانی یه کوچولو تب کرد که با خوردن استامینوفن تبت میاومد پایین وبعد از اینکه اثر دارو از بین می رفت شما دوباره تب می کردید این باعث شد که ما شبانه ببریمت دکتر.با پرس وجو بالاخره یک درمانگاه تخصصی کودک پیدا کردیمو تا ساعت 12.30 شب اونجا بودیم.وفهمیدیم که بله گوش پسری درد گرفته بودخلاصه پسری ما بعد از خوردن داروهاش بهتر شد.برای همین ما نتونستیم زیاد ازت عکس بگیریم وشما همش پشت ویترین بودید تا بادگوشاتو اذیت نکنه             &...
14 ارديبهشت 1392

ویهان در ...

گلخانه ناردین                                                                                                                                                  ...
14 ارديبهشت 1392

کارهای ویهان

پسر مامان این روزا خیلی جیگرتر شده.با شنیدن هر اهنگی میرقصی وذوق میکنی ودست می زنی. عاشق توپ بازی خصوصا وقتی که بابایی باهات فوتبال بازی می کنه. عاشق دالی بازی،پتوی کوچولوتو میندازم رو صورتم وشما با سرعت نور میای سمتم پتو رو از روی صورتم میگیری ومن باید بگم دالی تا پسری ذوق کنه وبا صدای بلند بخنده،مامان فدای ذوق کردنو خندیدنت بشه دوردونه من. از کارای دیگت اینه که وقتی مامانی من میرم رو تراس که به گلهام اب بدم میای پشت شیشه تراس اینقدر می زنی به شیشه تا نگات کنم وباهات از دور باهات بازی کنم. ویهانم ، نفسمی،عاشقتم. ...
14 ارديبهشت 1392

ما اومدیم

بعد یه غیبت نسبتا طولانی ما برگشتیم پسرم دیگه برای خودش مردی شده ها     پسرم در تاریخ 91.12.9 شروع به چهار دست وپا رفتن کرده. اینا هم نمونه ای از کارای پسر عزیزم مامان فدای شیطنتات بشه که اینقدر با آرامش انجامشون می دی.   ویهان پشتش چی قایم کرده؟ واینم بقیه عکس ها ...
26 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرآریایی می باشد