پسرآریایی

دیروز صبح11.6.91 من و بابایی پسر گلمونو بردیم واکسن زدیم . مامان فدات شه خیلی دردت اومد مامان شبش تا صبح بیدار بود تا خدا نکرده عشقش تب نکنه.         تازه قطره استامینوفن اثر کرد. اینم عکس امروزت12.6.91 .روز بعد واکسنت مامان قربون پسرش بشه که هنوز بی حال هزار تا بوس برای عشقم ...

اینم یه سری از فیگورای ورزشکاری پسرم     ...

مامان فدای اون چشمات بشه که اینجوری نگام می کنی زندگی من     ...

مامان جون وباباجون وخاله  نغمه وعمو رضاوپرشاناوخاله نسترن وعمو مجیدوآیناز اومدن پیشمون اصفهان کلی بهمون خوش گذشت .کلی هم بیرون رفتیم   عکس ویهان و مامان باباش در منارجنبان     پسرم داره شال مامانشو می کشه.مامان فدای فرشته کوچولوش بشه اینجا هم نقش جهان پسر مامان مثل همیشه لالا کرده اینم عکس باباجون ومامان جون با نوه های گلشون.     ...

مامانی آمادم کرده که وقتی بابایی اومد بریم بیرون. پس چرا بابایی نیومد بالاخره بابایی اومد ...

برای اولین بار ما سه نفری برگشتیم اصفهان(من وبابایی واصل کاری گل پسرم)           مامان فدای ذوق کردنت شه هزارتا بوس ...

عزیزکم دیشب خیلی حالت بد بود همش ناله وسرفه می کردی. اگه بدونی که چی به من گذشت.تا اینکه خدارو شکر دکترت گفت چیز مهمی نیست.دیروز بابا سینا بعد 3 روز که ساری بود برگشت اصفهان دوباره ما رو تنها گذاشت دلبرکم  عزیزکم من و بابا سینا خیلی دوست داریم وهمیشه دعا می کنیم که سالم وسلامت باشی وعاشقانه می پرستیمت. هزارتا بوس برای گل پسرم.     ...

وای چقدر داره به من خوش میگذره ویهان تو اتاق دلبر خاله( پرشانا) پسرم تو بغل پرپر چه اروم لا لا کرده اینم عکس سه تا دلبر ای من ...

اولین باری که ویهان خونه خاله جون نسترنش رفت .وای پسرم کلی بهش خوش گذشت البته مثل همیشه خواب بود اخه مثل مامانش عاشق خوابیدن. آیناز چشمتو دور دیدم تو تختت خوابیدم   ...

بابایی من بزرگ شدم؟ وای مامانی خوردن و خوابیدن چه مزه ای داره ...